در چشمهایمان هَوَسی از کَویر نیست

دیگر کلاغ قصّه اَسیرِ پنیر نیست

سارا، کسی برای انارت نیامده

((اَمَّ یُّجیبِ)) مَجلِسِمان دلپذیر نیست

در ربَّنای رَکعت دُوُّم نمی رسم

در سجده و رکوع و قیامم، مسیر نیست

پروانه های کوچه برهنه اگر شوند

چنگیز چشمهای کسی سَربِزیر نیست

امّا دوباره می شود از نو شروع کرد

فرصت هنوز مانده برامان ، نه، دیر نیست.