بچه ها چار تا غزل جدید نوشتم وقت ندارم بزارم تو وب علی الحساب اینو داشته باشین تا بعد:
خاطرت را همه ی اهل محل می خواهد
کهکشان منتظر توست زحل می خواهد
گرچه آماده شدو منتظر سیل ولی
کشتی ی حادثه ی نوح دکل می خواهد
کار ما نیست ازین قايله پیروز شدن
وقت جنگ ست بیا قافله یل می خواهد
چیست در فلسفه ی سر به زمین کوبیدن
موج از صخره ی سر سخت بغل می خواهد
من کسی منتظرم نیست ولی می دانی
یکنفر هست ترا حداقل می خواهد
خاطرت را نه فقط من که ترا می خواهم
خاطرت را همه ی اهل محل می خواهد.
+ نوشته شده در جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:46 توسط یوسف خورشیدی
|