اینم کامل شد امیدوارم خوشتون بیاد:
دارد از من ساده یا هر چند مشکل می برد
شیشه ای که از تمام سنگها دل می برد
اشتیاق دیدنت هر روز روی اسکله
این نهنگ پیر را تا پای ساحل می برد
تیک تاک ساعتم را لحظه ای که دیدمت
جای نُت آهنگسازی روی حامل می برد
تو کسی که از منِ فرمانروای مُقتدر
آن کنیزی کز منِ فرمانروا دل می برد
عشق مثل یک عصای سِحرآمیزست که
بار را هر چند کج باشد به منزل می برد.
+ نوشته شده در جمعه دهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 10:47 توسط یوسف خورشیدی
|